اولين گام براي زندگي پس از طلاق: مديريت سوگواری

دو سال بود که براي رسيدن به چنين روزي – گرفتن طلاق – لحظه شماري مي کرد، درست از آن روز که ديگر طاقتش طاق شد، آن روز که احساس کرد زندگي، ديگر زير اين سقف ممکن نيست، قيد همه چيز را زد و از تمام حق و حقوقت خود گذشت تا بتواند جدا شود…

و حالا جدا شده بود. ۲سال تمام به اين روز فکر مي کرد. به روزي که مهر طلاق مي تواند تمام روزهاي سخت گذشته را از ذهن و زندگي او پاک کند و روزهايي بدون استرس، بدون دعوا، بدون تهمت، بدون ترس و شب هايي بدون گريه و بدون درد را برايش رقم بزند، اين حس خوب وقتي طلاق نامه را با اختيار و اشتياق امضا کرد همراهش بود. اما اين «شيريني» همچون مشکلاتي کوچک خيلي زود از بين رفت. درست وقتي تاکسي مقابل خانه پدري اش نگه داشت. او حالا با يک چمدان لباس به خانه اي باز مي گشت که ۸سال پيش با هلهله و شادي آن را ترک کرده بود. تنهايي غريبي روي شانه هايش سنگيني مي کرد…

بدون شک بيشتر کساني که طلاق را به عنوان آخرين گزينه انتخاب کرده اند در زندگي مشترک خود به بن بست رسيده بودند، بن بستي که با هيچ مشاوره، تعامل و سازشي راه به زندگي آرام و بي تنش پيدا نکرده است. اما زندگي پس از طلاق همچنان ادامه دارد و افراد جدا شده هرچند بايد در جاده اي سنگلاخي حرکت کنند اما بايد حرکت کنند. آن ها بايد ضمن پذيرفتن و اصلاح اشتباهات گذشته تمام تلاش خود را به کار گيرند تا زندگي از دست رفته خود را بازسازي کنند. اما قبل از آموختن هر مهارتي براي بازسازي مجدد زندگي پس از طلاق، افراد مطلقه بايد با مراحل 10 گانه بازسازي هويت و زندگي بعد از جدايي آشنا شوند. شناخت اين مراحل ۱۰گانه ابتدا به خودشناسي فردِ جداشده کمک مي کند و سپس او را در مسير عمل قرار مي دهد و اجازه استفاده از راهکارهاي توصيه شده توسط روان شناسان، مشاوران خانواده و يا اطرافيان نزديک فرد را به او مي دهد.

اولين گام فرآيند بازسازي زندگي پس از طلاق، مرحله فقدان و سوگواري است که با 3 واکنش رايج رفتاري و هيجاني از جمله «انکار»، «غم» و «اندوه همراه با اضطراب و عصبانيت» و در نهايت پذيرش «واقعيت» همراه است.

حضورش را احساس مي کنيد

در واقع جدا شدن از همسر، شبيه عزادار شدن است. يعني فرد با پديده فقدان رو به رو مي شود. وقتي فردي مي خواهد به هر دليلي يک رابطه را پايان دهد، گويي طرف مقابل مرده است و بايد براي وي عزاداري کند و مراحل سوگواري را پشت سر بگذارد. در اين مرحله ابتدا فرد واقعيت جدايي را انکار مي کند و در واقع بر سر اين حقيقت که زندگي من به جدايي رسيده، شروع به چانه زني مي کند تا بدين وسيله از پذيرش حقيقت خودداري و آرامش خود را حفظ کند. شوک، ناباوري و انکار، به ويژه بلافاصله پس از وقوع فرآيند طلاق، بسيار شايع است. مثلا شما هنوز زماني که مشغول خوردن ناهار يا شام هستيد، حضور همسر سابق تان را در صندلي کنار خود حس مي کنيد. عده اي از افراد حتي بعد از گذشت يک سال از وقوع طلاق، هنوز حلقه ازدواج خود را در دست دارند. بعد از «انکار» نوبت به واکنش غم و اندوه مي رسد. غم و اندوه، واکنشي طبيعي و سالم نسبت به از دست دادن يک فرد با ارزش در زندگي است و مشخصه اش اغلب اضطراب و تشويش شديد توام با خشم و عصبانيت است و آخرين مرحله فقدان و سوگواري، پذيرش واقعيت طلاق است. اما يادگيري برخي مهارت ها به فرد جدا شده کمک مي کند تا آسيب کمتري در اين مراحل ببيند، براي آشنايي با اين مهارت ها تا پايان مطلب با ما همراه باشيد.

طلاق و جدایی

سوگواري چه نشانه هايي دارد؟

نشانه هاي هيجاني و رواني مرحله فقدان و سوگواري شامل موارد زير است:

1- ناراحتي و کسلي: غصه، افسوس و حس ناراحتي ذهني از موارد متداول در غم و اندوه است. افرادي که سوگوارند ممکن است به خاطر آنچه از دست داده اند آه بکشند، افسوس بخورند و يا گريه کنند. احساس اين که بغضي در گلو دارند نيز شايع است.

2- خشم و تحريک پذيري:

پس از انکار، خشم جاي خود را باز مي کند. فرد ممکن است از دست خودش يا ديگران به خاطر آن که چرا از وقوع طلاق جلوگيري نکرده اند يا حتي فرد را به گرفتن طلاق و جدا شدن از همسر سابقش تشويق کرده اند، خشمگين شود. اين خشم ممکن است نثار زمين و زمان نيز بشود. در اين بين، اطرافيان فرد به خصوص فرزندان از اين خشم بي بهره نخواهند ماند!

3- گناه:

احساس گناه اغلب پس از خشم بروز مي کند. فرد ممکن است از بابت اين که چرا در جلوگيري از بروز تعارضات و اصلاح رابطه زناشويي موفق نبوده، احساس گناه کند. احساس بي ارزشي و پوچي نيز ممکن است پيش آيد امّا کاهش جدّي و شديد اعتماد به نفس در اين مرحله مي تواند علامت هشدار دهنده اي براي به وجود آمدن افسردگي حاد باشد.

4- افسردگي و نبود احساس لذت :

بسياري از افراد به هنگام غم و اندوه، علاقه خود را به فعاليت هاي روزمره از دست مي دهند. سوگواري براي شکست عاطفي تا ۳ ماه اول طبيعي است اما اگر بيشتر از ۶ ماه طول بکشد ديگر طبيعي نيست و به افسردگي نزديک مي شود. در صورت طولاني شدن فرآيند سوگواري و ناتواني در کاهش و تسکين آلام، حتما از يک روان شناس و مشاور خانواده بايد کمک گرفته شود.

5- اضطراب:

افراد جدا شده با آينده جديدي مواجه شده اند که با زندگي قبلي که مدت ها براي آن برنامه ريزي کرده بودند، متفاوت است و طبيعي است که اين مسئله مي تواند به راحتي ايجاد اضطراب کند.

همچنين مرحله فقدان نشانه ها و علايمي جسمي مانند: بي حسي، خستگي، اختلال در تغذيه و خواب، سوءمصرف مواد، درد، مشکل در تمرکز و … را نيز در بر دارد.

طلاق و جدایی

آن چه بايد انجام داد:

اما راهکارهاي مناسبي وجود دارد که به شما کمک مي کند تا مرحله فقدان و سوگواري را با موفقيت پشت سر بگذاريد و وارد مرحله دوم بازسازي زندگي يعني مرحله «خودارزشمندي» شويد که هفته آينده درباره آن صحبت خواهيم کرد.

در ادامه مي توانيد با راهکارهايي براي کنار آمدن با سوگواري آشنا شويد:

1) مدتي سوگواري کنيد:

بهتر است در نخستين روزهاي بعد از طلاق به اندازه کافي به خود فرصت دهيد تا در برابر اين اتفاق سوگواري کنيد و حتي تا جايي که مي توانيد گريه کنيد. درد انگيزه اي است براي يادآوري اين نکته که ما به درمان نياز داريم.

2) احساسات خود را شناسايي کنيد:

در چنين مواقعي تفکيک احساس ها از يکديگر و شناسايي احساس واقعي بسيار مهم است. دفترچه اي تهيه و احساسات روزانه خود را با يادآوري خاطرات زندگي مشترک از ازدواج تا طلاق در آن يادداشت کنيد و حس هاي مثبت و منفي خود را نسبت به همسر سابق تان با دلايل آن بنويسيد. بعضي افراد نمي توانند احساسات خود را شناسايي کنند. از اين رو در تغيير و سازگاري دچار مشکل مي شوند. بايد بياموزيد «هر رنجي را که بتوان احساس کرد، مي توان التيام بخشيد». در نهايت متوجه مي شويد که يادآوري خاطرات و درگيري با احساساتي نظير احساس گناه، پشيماني، سرزنش، نفرت و انتقام جويي و… پس از متارکه مشکلي را حل نمي کند بلکه تنها باعث حزن و اندوه بيشتر مي شود و طرفين را نسبت به آينده و فرصت هاي بعدي بدبين مي کند.

3) پرهيز از تنهايي:

صحبت کردن با دوستان نزديک و خانواده، قرار گرفتن در جمع آن ها و بيان احساسات، براي افراد سوگوار نوعي درمان تلقي مي شود. شما در اين گفت و گوها مي توانيد خودتان را بازيابي کنيد. به علاوه حضور در جمع باعث فراموشي نسبي لحظات سخت و طاقت فرسا مي شود. بسياري از افراد در اين مرحله به منظور رفع تنهايي و پر کردن خلاء عاطفي به سمت جنس مخالف گرايش پيدا مي کنند که اشتباه محض است. دست نگه داريد تا در شماره هاي آينده و در معرفي گام هاي ۵ و ۶ و ۷ از مراحل بازسازي، نحوه ايجاد يک ارتباط سالم را به شما آموزش دهيم.

4) مراقبت از سلامت جسماني:

اغلب مشکلات جسماني ناشي از غم و اندوه با تغذيه مناسب، ورزش و استراحت کافي از بين مي رود. ورزش به فرد اعتماد به نفس مي دهد و سيستم ايمني بدن را قوي مي کند؛ در عين حال شما با ورزش مي توانيد بدن خود را براي دريافت بهتر موادغذايي آماده و به اين ترتيب کم اشتهايي خود را جبران کنيد، همچنين به خاطر خستگي ناشي از ورزش شب ها خواب طولاني تر و عميق تري خواهيد داشت.

5) به تعويق انداختن تصميم گيري هاي مهم:

غم و اندوه مي تواند در قضاوت فرد تاثير بگذارد. بنابراين بهتر است تصميم گيري هاي مهم به تعويق انداخته شود.

6) فعاليت(اصل ادامه زندگي):

اين که انسان بايد فعال بماند مربوط به يک زمان و مکان نيست و فعاليت، يک اصل مهم براي ادامه زندگي است. بي تحرکي، وقفه بيش از اندازه در تعطيل کردن فعاليت هاي روزانه و سستي کردن به تنهايي عامل افسردگي است. ازموضع ضعف به سوي مواضع قدرت پيش برويد تا زندگي خود را بازسازي کنيد.

7) مراجعه به مشاور و روان شناس:

همچنين ياري گرفتن از روان شناسان و مشاوران خانواده در مرحله سوگواري و فقدان بسيار کمک کننده خواهد بود.

نویسنده: مليحه شهرستاني – کارشناس ارشد روان شناسي باليني-

یک فراکاو

عاشق روانشناسی و گفتگو درباره اون هستم. در ۱۴ سال گذشته با علاقه در حوزه وب با تمرکز بر روی موضوع روانشناسی فعال بوده و هستم. /// جهان بیمار و رنجور است/// دو روزی را كه بر بالین این بیمار باید زیست/// اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردی است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا